- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و منقبت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
ز قاب چـشم پیـمبر، نگاه کُن به جهان قدم بزن به رهش تا که پَرکِشی به جنان چه خوب میشد اگر میشدیم شاگردش شبـیـه شاپـرکـان میشـدیـم بر گِـردش ز دامنش گُـلِ جود و گذشت میچـیدیم مـرام زنـدگـیاش را دقـیـق مـیدیـدیم نمیگـذاشت تـفـاوت میانِ هـیـچ کـسی به هر که بود مسلمان، رفیق بود بسی کسی که عـالم و آدم، غـبارِ پـایش بود به هیچ کس به تکبّر، دَمی نظر ننمود نمیگرفت ز مردم به قلب خود، کـینه زلال بـود و مـصـفّــا شـبـیــهِ آئــیــنـه سزاست اینکه وِرا هست این همه عشّاق محمد است محبّت؛ محمد است اخلاق به مهربانیِ خود، جـذب کرد مردم را همیشه داشت به لبهای خود، تبسّم را نبـود هـیچ کـسـی از عـنایتـش نـومـید هر آنچه داشت به سائل، مُدام میبخشید سکوت او پر از اِجلال و فَرّ و عزّت بود اگر سخن به زبان داشت باصلابت بود زبان به جز سخنِ حق نمیگـشود نبی نمیگـذشت بر او بینماز و ندبه، شبی هـمیـشه مـونسِ او آیـههـای قـرآن بود همیشه در صددِ حفظِ عهد و پیمان بود محـمد است صداقـت محـمد است کَرَم رود ز سینه به هنگام نام و یادش، غم ز ظـلـم بـود پـیـمـبر، تـمـامقد، بیزار نبـود و نیـست کسی مثل او امـانتدار هر آنچه گفت و سفارش نمود؛ کرد عمل زمین مرده شد از بَرکَتش به چشمه، بدل اگر چه بود ز یـوسف، قـشـنگتـر امّا دل از جهـان بِرُبود او به سیـرتِ زیبا پیـمبری که نشـسـته به خـوانِ او اُمّت نمیگرفت کسی در سلام از او سبقت کـسی کـه بـود بـه دنـیـا مـعـلّـم حـیـدر محـمد است محـمّـد؛ محـمّد است آخـر به نخلِ پر ثـمرِ حیّ سـرمدی صلوات به زنـدگـانیِ پُـر نـورِ احمدی صلوات
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
ای حُـسن بیپـایـان و مـمـتـد یا محـمد در بـنـدگی هـسـتی سـرآمـد یا محـمـد از برکـت لبـخـند تو جـریـان گـرفـتـه مِهـر و محـبتهـایِ بـیحـد یا محـمـد دیـوانـۀ عـطـر خـوش پـیـراهـنـت شد تا یوسف از پیـشِ تو شد رد، یا محمد کوهِ اُحُد زانو زد و هر روز حک کرد بر سنگ یاقوت و زبرجد؛ «یا محمد» آیـات قـران شـوق دیـدار تو را داشت شد قلب تو مقـصود و مقـصد یا محمد قطعاً خدا میخواست عشقش؛ کوثرش را بـر دسـتهـای تـو سـپـارد یـا مـحـمـد تکیه کلامت «بِضعهٌ منی» شد و هست عـشـق تو بر زهـرا زبـا نـزد یا محمد تنها وصیّ تو عـلی بود و هـمه عـمر سـنگ تو را بر سیـنـهاش زد یا محمد حیدر به هر نامی صدایت زد دلت ریخت یا مصـطفی، محـمود، أحمد، یا محمد ختم الرُسُل، شمسُ الضحی، یا نورُ عینی صَـلّـوا عـلـیکَ یا مـحـمـد یا مـحـمـد!
: امتیاز
|
پندیات و مدح و منقبت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
تا نگـردیدهست خورشید قیامت آشکـار مشتِ آبی زن به روی خود، ز چشمِ اشکبار در بیابان عدم، بیتوشه رفتن مشکل است در زمین چهـرۀ خود دانۀ اشـکی بکار دیــدۀ بــیـدار مـیبـایـد رهِ خـوابـیـده را تا نگردیدهست صبح، از خوابِ غفلت سر برآر رشتـۀ طـول امل را باز کن از پای دل از گریبان فلک، مانند عـیسی سر برآر شبنم از روشندلی، آئـینۀ خـورشید شد ای کم از شبنم! تو هم آئینه را کن بیغبار! شمعِ پـشت سر نمیآید به کارِ پیش رو هرچه داری پیشتر از مرگ، بر خود کن نثار آنچه بر خود میپسندی، بر کسان آن را پسند آنچه از خود چشم داری، آن ز مردم چشم دار زخمِ دندانِ ندامت، در کمین فرصت است بر زبان، حرفی که نتوان گفت آن را برمیار تا نگـیـرد خـوشـۀ اشک نـدامت دامنت در قیامت، آنچه نتوانی دِرو کردن، مَکار تیرهروزان را در این منزل به شمعی دست گیر تا پس از مُردن تو را باشد چراغی بر مزار چون سبکباران ز صحرای قیامت بگذرد هر که از دوش ضعیفان بیشتر برداشت بار بر حریر گل گذارد پای در صحرای حشر هر سبکدستی که بردارد ز راه خلق، خار هر که کار اهل حاجت را به فردا نفکند روز محـشر داخل جنت شود بیانتظار چـشمۀ کـوثـر که آبش میدهد عمر اَبد دارد از چشم گهربار تو نم در جـویبار نفس کافرکیش را در زندگی در گور کن تا بمـانی زنـدۀ جـاوید در «دارالقرار» «ربّـنا اِنّا ظَلَـمنا» وِرد خود کن سـالها تا چو آدم، تـوبهات گردد قبول کردگار وِرد خود کن «لا تَذَر» یک عمر چون نوح نبی تا ز کفّـار وجود خود برانگـیـزی دمار صبـر کن مانـند اسمـاعـیل زیر تیغ تیز تا فـدا آرد برایت جـبرئـیل از کـردگار دامن از دست زلیخای هوس، بیرون بکش تا شوی چون ماه کنعان در عزیزی نامدار از صراطالمستقیم شرع، پا بیـرون منه تا توانی کرد فردا از صراط آسان گذار دست زن بر دامن شرع رسول هاشمی زان که بی آن بادبان، کشتی نیاری بر کنار باعث ایجاد عالم، احمد مرسل که هست آفـریـنـش را به ذات بیمـثـالش افـتخار محو گـردیدند از نور تو یک سر انـبیا ریزد انجم، چون شود خورشید تابان آشکار رحمت عام تو جُرم خاکیان را شد شفیع موج دریا سیل را از چهره میشوید غبار در رهِ دین باختی، دندانِ گـوهـربار را رخنۀ این حصن را کردی به گوهر، استوار از جهان قانع به نانِ خشک گشتی، وز کرم نعمتِ روی زمین بر اُمّتان کردی نثار ماه را کردی به انگشتِ هلالآسا دو نیم مُلکِ بالا را مُسخّر ساختی زین ذوالفقار کردی اندر گامِ اول، سایۀ خود را وداع چون سبکباران برون رفتی از این نیلیحصار چون سلیمان است کَز خاتم جدا افتاده است کعبه تا دادهست از کف دامنت بیاختیار چون بهار از خُلقِ خوش، کردی معطر خاک را «رحمةٌ للعالمین» خواندت از آن، پروردگار با شفیع المذنبین! «صائب» فدای نامِ توست از سرِ لطف و کرم، تقصیرِ او را در گذار
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ( عید مبعث )
خط به خط احبار در تورات، سرگردان تو راهبان هر واژه در انجیل، بیسامان تو ای اشارتهای موسی! یک جهان دیوانهات ای بشارتهای عیسی! یک جهان حیران تو در کمال اشتیاق انجیل و تورات و زبور آمـدنـد ایـنک به اسـتـقـبـال از قـرآن تو نام تو اشک است روی گونۀ اهل کتاب آتش شوق است در جان و دل سلمان تو در پریشانحالی این سجـدههای شبزده آفــتـاب جــاودان، پـیــشـانـی تـابـان تـو جان به لب شد این کویر تشنه از سوز عطش کاش دریـایی شـود از جـاریِ بـاران تو یا اباالقـاسم! دل ما خانۀ مهـر عـلیست ای رسـول مهـربانی! جان ما و جان تو
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
و انسان هرچه ایمان داشت پای آب و نان گم شد زمین با پنج نوبت سجده در هفت آسمان گم شد از آن روزی كه جانت را، اذان جبرئیل آكند خروش صور اسرافیل در گوش اذان گم شد تو نوح نوحی اما قصهات شوری دگر دارد كه در توفان نامت كشتی پیغمبران گم شد شب میلاد در چشم تو خورشیدی تبسّم كرد شب معراج، زیر پای تو صد كهكشان گم شد ببخش، ای محرمان در نقطۀ خال لبت حیران! خیالِ از تو گفتن داشتم، اما زبان گم شد
: امتیاز
|
مدح و منقبت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
شده عـالـم مـنـوّر از جـلـوات محمـدی به جـمـال جـمـیل او صلـوات محـمدی عجب از حُسن روی او، عجب از رنگ و بوی او شده جـنّت معـطر از گـل ذات محمدی شرف قبله و سجود، هدف غایی وجود که بُـوَد هـستی جهـان ز حیات محمدی حرکاتش خداصفت، همه عرفان و معرفت نَـبـرَد ره خـیال ما، به صفـات محمدی حرمش دافـعالنغـم، کـرمش سابغالـنعـم دل و دستش پُر از کرم به برات محمدی متجلّی به کوه طور، شجر از او گرفته نور یَد بـیـضا نـشـانی از لَـمَـعـات محـمدی دل موسی قوی از او، نفس عیسوی از او دم عـیـسی مـؤثـر از نـفحـات محـمدی گل شعر از شفق بگیر، مدد از فیض حق بگیر برو ای مستحق بگـیر صدقات محمدی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
کـيستی ای خندههايت رحـمةٌ للعـالمين گـيسوانت ليـلةالقـدر سمـاوات و زمین ای اشارتهای ابروهای تو لا ريب فيه مهربانیهای چـشمانت هُـدیً للمـتـقـين ای شب معراج، سبحان الذی أسرای من عروة الوثقیست دامان تو يا حبل المتين ايّها المزّمّل امشب تا سحـر بيدار باش تا طلوع فجر قـرآنها بخوانی با یقـین در رکوع کيست آن زيباترين انگشتری راز بگـشـا ای نـمـاز اولـين و آخـرين نخلهای سالها خشکيده خرما میدهند مینـشـينی تا کـنار اين دل چـادرنشين
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است از عطر نام توست اگر گل، معطّر است آن چهـرۀ مشـعـشع و آن دیـدۀ پـر آب شأن نزول سورۀ والشّمس و کوثر است بال و پر فـرشـتـۀ آمـین به راه توست امر محال اگر تو بخواهی میسّر است دارد به سمت نـام تو نـزدیک میشود آغــاز هـر اذان اگـر الله اکــبـر اسـت نـامت دوبـار در صلـوات آمد و مـدام از هر زبان که میشنوم نامکرّر است حرفی تفـاوت صلوات و صلاة نیست اجـر صـلاة با صلـواتت بـرابـر است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ( هفته وحدت )
عشق تو در تـمامی عـالم زبانـزد است بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است فرقی ندارد از چه نـژاد و چه فـرقـهایم با عـشق تو هـمیـشه دل ما مـؤیـد است جاریست سُکر واعتَصِمُوا... لا تَفَرَّقُوا بعد از تو این جنون دمادم که ممتد است ای زنـدگی مـا هـمه حـال و هـوای تو! حال تو مبدأ است و هوای تو مقصد است ماندهست رد پای تو بین زمین و عرش باران بوسههاست که در رفت و آمد است
: امتیاز
|
مدح و مرثیه پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
جـانبخـشتر نـدیـده کسی از تبـسّمت جـان جـهـان! فـدای سـلامٌ عـلـیکـمت آب حـیـات زمزمـههای زلال تـوست جـان میدهی به قـلب بشر با ترنّـمت »اَسریٰ بِعَبدِهِ» همه از لطف بندگیست با دوسـت در «دَنَـا فَـتَـدَلّیٰ» تکـلـمت دنیا سکوت کرد و حسین تو لب گشود از بـوی سیب پر شده تکـبیر هـفـتمت آه ای پـدر به داد یتـیـمـان خود برس! تلـخ است این زمـانـه بـدون تـبـسّـمت جانها هنوز تشنۀ درک حضور توست تو حاضری و باز جهان میکند گمت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
چه بود سهم زمین و زمان اگر تو نبودی و سرنـوشت تـمام جهـان؟ اگر تو نبودی در آن میانه که باران سنگ بود و شکستن نبود پنـجـرهای در امـان، اگر تو نـبودی هـنوز مـعـبر اصـحـاب فـیـل بـود زمـانه شکـسـتـه بود دل آسـمـان، اگر تو نبودی حجاز بود و غم دخـتران زنده به گورش یکی نداشت ز غیرت نشان، اگر تو نبودی زمین روایت سـبـزیست از نگـاه تو اما چه بود آخـر این داسآتان؟ اگر تو نبودی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
سلام بر تو ای رسـول! نه! علیکم السلام که پیشـتازِ هر سلامی و شروعِ هر کلام تو میرسی و من نشستهام که خوش نداشتی کسی به پایت ای بزرگ! پا شود به احترام به پای تو که ایـسـتاده آسمان به حـرمتت تویی که پیشِ دخترت همیشه میکنی قیام! تبـسّمت جوابِ خشمها و کـیـنـههای دهر فقط نگاه کن! سکوتِ تو پُر است از پیام یـتـیـم بـودی و پــدر شـدی بـرای امّـتـی مسیح هم نـمیرسد در امتش به این مقام نـمـازها به نـامِ نـامیات عـروج میکنند فقـط به عـشقِ نام تو بلال میرود به بام صراطِ مستـقـیم میشود مسـیـرِ کـوچ تو و روح زنـدهٔ تـو میشـود دوازده امام...
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
تیـغ ابـرویت غزل را در خطر انداخته پیـشِ پایت از تغـزل بسکه سر انـداخته مـرد این مـیدانِ جـنـگِ نـابـرابـر نیستم تیـرِ مـژگانت ز دستِ دل سپـر انداخـته بندهای؟ پروردگاری؟ این شکوهِ لایزال شـاعـرانت را به امـا و اگـر انـداخـتـه! نامی از میخـانهها نگذاشت باقی نام تو بـاده را چـشـم خـمـارت از اثـر انداخته ساقیِ معراج، عرش گنبد خـضراییات جبـرئـیل مست را از بـال و پر انداخته کار دیگر از ترنج و دست هم، یوسف گذشت تـیغ، سـرها را به اظـهـار نظـر انداخته سود بازار نمک انگار چیز دیگریست! خـنـدهات رونق ز بـازار شکر انداخـته عاشق و معشوقها از هجر رویت سوختند عشقتان آتش به جانِ خشک و تر انداخته این تنورِ داغ مدح چـشمهایت؛ مهـربان نـان خـوبـی دامـنِ اهـل هـنـر انـداخـتـه مهربانیِ نگاهت، ای صبورِ سربه زیر دولت شمشیر را از زور و زر انداخته تا سبکباریِ دل، چوبِ حراجت را بزن چین زلفت در سـرم شوقِ سفـر انداخته آمـدم بـر آسـتـانت در زنـم، یـادم نبـود! میخ سرخی کوثرت را پشت در انداخته
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
ای صـدای تـو آشــنــای هــمـه ای نـگـاهـت گـرهگـشـای هـمـه تا نـبـودی بـشـر حـیـات نداشت آمـدی نـور شـبشـکـن بــاشـی عــلـت روح در بــدن بـــاشــی که به دلهای مـرده جـان بدهی جـــلــوۀ تــو دلــیــل دیـــدنهــا رفـتـن و دیــدن و رســیــدنهـا جـان من از تو خـواهـشی دارد آمـــدی بــا نــویـــد اســـلامــت وعــدۀ بـهـتـریـن سـرانـجـامـت تو بخوان تا که کفر خسته شود بـه زمـیـن رنـگ آسـمـان دادی تــا خـــدا راه را نـــشــان دادی گـفــتـی انـسـان بـیـا بـه آسـانـی خشکـسالی گـذشت و بـاران شد روزی بـنــدههــا فـــراوان شــد به علی کاش امت ایـمان داشت علی آن ره شناس و راهنماست سـرشـنـاسی در عـالـم بـالاسـت کـیـست حـیـدر حـقـیـقـت ازلـی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
دلـم مـسـت و گـرفـتـار محـمد سـرم سـرگـرم بـازار مـحـمـد ندارم سایهای بر سر به غیر از صـفـای مـهـر سرشـار محـمد تمام هـسـتی عـالـم خـدا گـفت بـود رهـن و بـدهـکـار محـمد به محشر میرود با توشهای پر کـسـی که شد خـریـدار محـمد امیرالمـومنین مشکـلگـشا شد ز سـوداهــای بــازار مـحـمـد یـد الـلـهـی بـه حــیــدر داد الله که شد دست عـلـی یـار محمد اگر چه گشت زهرا کوثر ناب شد از احـسان سـرشـار محمد نشد سلـمان مسلـمان تا زمانی که از جان شد خـریدار محمد علی فرمـود منّا را به سلـمان که باشـد گـنـج اسـرار مـحـمد نه هر میثم که اشهد گفت بر لب رود بـا ســر سـرِ دار مـحـمـد محـمد گـفت از فـرمایش رب عـلـی گـفـتا ز گـفـتـار محـمـد سلامت بگذرد از راه محـشر هر آنکس گشت بیـمار محـمد صراط مسـتـقـیـم اهـل تـقـوی نـبـاشـد غــیـر افـکـار مـحـمـد خدا قرآن شریعت دین و مذهب هـمه پـنـدار و کـردار مـحـمـد به روز حشر خالی نیست دستی که زد دسـتی به دستار محـمد
: امتیاز
|
مباهله پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام با مسیحیان نجران
حـق و باطل در مدیـنه روبروست اهل حق را حق پـرسـتی آبروست حق پرستان همچو انگـشتان دست پرتو این حق پرستان هرچه هست اهـل بیت مـصـطـفی دانی که پـنـچ رحـمـت لـلـعـالـمـیـن مـانـنـد گـنـج مصطـفـی خـتم رسـل در پیش بود شـأن او از هـر پیـامـبـر بیـش بود درگـه حـق او کـه بـرتـر از هـمـه در بـغــل دارد حـسـیــن فــاطـمــه سبـط اکـبـر در کـنار مصطـفاست دسـت او در دسـت خـیر انبـیـاست بعـد پـیـغـمـبـر عـلـی مـرتـضاست جانـشین و همچو جان مصطفاست فـاطـمـه خَـیـرُ الـنـسـاء الـعـالـمـین فـاطـمـه نـور سـمــاوات و زمـیـن مـقـتـدای او پسر عـمّـش عـلیست تا قیامت مرتضی بر حق ولیست آیـت حـق اهـل بـیت مصـطـفـاست مستجاب الدّعـوۀ ارض و سماست هر که را حُـبّ محمد در دل است چـلچـراغ روشن هر مـحـفـل است تـا ابــد بـر جـا بـمـانـد ایـن سـرود بــر مــحــمّـــد گــو و آل او درود تا تـوانـی گـو «طبـیـبا» این درود درگـه حـق ایـن دعـا مـقـبـول بـود
: امتیاز
|
مباهله پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام با مسیحیان نجران
قرار شد دو طرف تن به احتجاج دهند که دین مردم خود را مگر رواج دهند قـرار شد هـمگی با کـسان خـود باشـند مگر عـلاج به یک زخم لاعـلاج دهند نبرد شک و یقین بود و باز، اهل یقین بـنـا نـبـود به اهـل لـجـاج بــاج دهــنـد به حکم امر «تعالوا ...» قرار بود آن روز مسیحیان همه پایان به یک لجـاج دهند و در قــبـال تــمـام مخـالـفـت هــاشـان به رسم روز، به اهل یقین خراج دهند شعاع نور حقیقت به هر طرف می رفت که از حجـاز به نجـرانیان سراج دهند جهان به نور تو وابسته است، ای خورشید خوشا که با «تو» به اهلِ تو تخت و تاج دهند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
ای مـنـتـهـای رحـمـت والا محـمد ای جـلـوۀ لطـف خـدا بر ما محمد ذکـر تو شـد آرامـش دلـهـا محـمـد این داغ آتش می زند دل را محـمد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
ای آفرینش از تو گرفتهست تار و پود ای وسعت مقام تو بیمرز و بیحدود ای کـوههـا به بـردن نـام تو در قـیـام ای رودها به گـفتن ذکر تو در قعـود ای در اذان مــأذنــههـا زنــده تـا ابــد ای در گلوی هرچه مؤذّن پُر از سرود برگرد و از دوبـاره حـرایی بیافـرین پُر شد دوباره عـرصۀ تاریخ از یهود آل امیّه شکـل جـدیدی به خود گرفت شد کعبه در محـاصرۀ آلی از سعـود وقتش رسیده، باز الم یجـعـلی بخوان شد وقـت آنکه باز ابـابـیـلها فرود...
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
کـيـستی ای خـندههايت رحمةٌ للعالمين گـيسوانت ليـلةالقـدر سـماوات و زمین ای اشارتهای ابروهای تو لا ريب فيه مهـربانیهای چـشمـانت هدیً للمتـقـين ای شب معراج، سبحان الذی أسرای من عروة الوثقیست دامان تو يا حبل المتين ايّها المزّمّل امشب تا سحـر بيدار باش تا طلوع فجـر قـرآنها بخوانی با یقـین در رکوع کيست آن زيباترين انگشتری راز بگـشـا ای نـمـاز اولـين و آخـرين نخلهای سالها خشکيده خرما میدهند مینـشيـنی تا کـنار اين دل چـادرنشين
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
بـاید تو را بـالاتـر از بـالا صدا کرد باید تو را والای بـیهـمتا صـدا کرد ثبت است بر طـاق فـلـک نـام بلـندت مثل خـدا بـاید تو را یکـتـا صدا کرد ما حلقه بر گوشیم پس یعـنی هـمیشه مولای من باید تو را مولا صدا کرد نـام تو حـلال تـمـام مـشـکـلات است از جـملۀ پیـغـمبران سر میشوی تو یعنی که از خلقت فراتر میشوی تو نام علی وقتی که از نامت جدا نیست
همتایت ای والای بیهـمتا عـلی بود مولای مولا تو، به ما مولا علی بود شکـر خـدا نام عـلی ذکـر لب ماست عشق تو در جان علی، در جان زهراست عشق تو ایمان علی، ایمان زهراست بـاید که بر بـالای هر مـنـبر بگـوئیم
: امتیاز
|